دختر ۲۰ ساله در دام شیطانی یک شرور سابقهدار ؛ کابوس رهایم نمیکند | از فلج شدن پدرم اصلا ناراحت نشدم!
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۳۱۱۱۹
به گزارش همشهری آنلاین، دختر ۲۰ سالهای که به قانون پناه آورده بود، درباره سرگذشت تاسفبار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت: پدرم مردی سختگیر بود و هیچگاه اجازه نمیداد بهتنهایی از منزل خارج شویم یا آنطور که دوست داریم لباس بپوشیم. هر دو خواهرم که اکنون ازدواج کردهاند و زندگی شیرین و آرامی نیز دارند، همواره به خواستههای پدرم احترام میگذاشتند و قواعد او را رعایت میکردند اما من معتقد بودم او به خاطر آنکه نظامی است مدام دوست دارد دستور بدهد و دیگران دستورهای او را اجرا کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وقتی در دبیرستان تحصیل میکردم ناگهان پدرم دچار بیماری عصبی و فلج اندام شد به طوری که دیگر پاهایش توان راه رفتن نداشتند و او بهناچار روی ویلچر نشست. ولی من از اینکه پدرم به بیماری سختی مبتلا شده بود به هیچ وجه ناراحت نشدم چراکه احساس میکردم حالا بهراحتی میتوانم از خانه خارج شوم و کسی نمیتواند مرا کنترل کند. شوق آزاد بودن همه وجودم را فرا گرفته بود اما نمیدانستم در بیرون از منزل چه گرگهای ترسناکی انتظارم را میکشند.
خیلی زود پرسهزنی در خیابانها و شرکت در مجالس و مهمانیهای مختلط و دورهمیهای شبانه را شروع کردم. مادرم نیز زنی مظلوم بود و هیچگاه نمیخواست رفتاری انجام بدهد که مرا ناراحت و دلگیر کند. به همین خاطر من در مرداب دوستیهای خیابانی غرق شدم و پدرم نیز درگیر دارو و درمان بیماریاش بود.
بالاخره در یکی از همین مهمانیها با یونس آشنا شدم. رفتارهای او به نظرم جذاب و مردانه بود. خیلی زود عاشق تیپ و قیافه یونس شدم و در یکی از همین شبنشینیها به خلوتگاه شیطانی او رفتم و در ۱۸ سالگی اولین رفتارهای غیراخلاقی را تجربه کردم ولی او بعد از مدتی که بهراحتی از من سوءاستفاده کرد، ناگهان غیب شد و تلاشهای من برای یافتنش بیفایده بود. بعد فهمیدم که حتی او نام واقعی خودش را نیز از من پنهان کرده بود و همه این چربزبانیها و دوست داشتنها فقط برای هوسرانی بود.
در حالی که بسیار زجر میکشیدم و از اینکه بازیچه جوانی هوسران شده بودم از خودم تنفر پیدا کرده بودم، باز هم درس عبرت نگرفتم و در فضای مجازی با قادر آشنا شدم. رفتار و گفتار محبتآمیز قادر روح و روانم را تسخیر کرد و این بار با پای خودم به خانه قادر رفتم اما صحنهای مرا دچار حیرت کرد.
خواهر و برادرزن قادر نیز آنجا بودند و کاملا عادی با من برخورد کردند به طوری که حتی پذیرایی هم شدم ولی چند روز بعد چهره دیگر قادر نمایان شد. او جوانی پرخاشگر و عصبی بود و مرا وادار به رفتارهای شرمآوری می کرد که خودم خجالت می کشیدم. با آنکه من دانشجوی رشته کاردانی بودم و او تا مقطع سیکل تحصیل کرده بود، مقابل دیگران رفتارهای بسیار زشتی با من انجام میداد و تهدیدم می کرد که اگر به خلوتگاه او نروم رهایم نمیکند.
مدام در تنهایی اشک میریختم و کاری از دستم ساخته نبود تا جایی که بالاخره تصمیم به قطع رابطه گرفتم اما قادر نزد خواهرانم رفت و خانواده آنها را تهدید کرد. این در حالی بود که تازه فهمیدم او جوانی سابقهدار است و بارها به جرم شرارت، نزاع و شرب خمر روانه زندان شده است و به این جرائم خود افتخار هم میکند.
دیگر چارهای نداشتم جز آنکه به قانون پناه بیاورم تا از چنگ این شرور ترسناک رها شوم.
با دستور سرهنگ ابراهیم خواجهپور (رئیس کلانتری نجفی مشهد) تحقیقات پلیس با کسب مجوزهای قضایی برای دستگیری این خلافکار سابقهدار آغاز شد و دختر جوان نیز که مدعی بود کابوسهای وحشتناک رهایش نمیکند، به مرکز مشاوره پلیس هدایت شد.
کد خبر 809214 منبع: خراسان برچسبها خبر مهم خانواده حوادث ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: خبر مهم خانواده حوادث ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۳۱۱۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شعری که در فضای مجازی ۱۰ میلیون بازدیدکننده داشت
محمود اکرامی فر درباره برنامه «سرزمین شعر» که از شبکه چهارم سیما پخش شد، گفت: این برنامه شعر را به یک گفتمان عمومی و از یک گزاره محفلی به یک گزاره عمومی تبدیل کرد، به طوریکه شعر را در جامعه رواج داد و توانست دوباره به زندگی عمومی، گفتگوها و ارتباطات کلامی مردم برگرداند.
وی افزود: موسی عصمتی یکی از شاعرانی بود که بخاطر جاذبه رسانهای و شعر خوبش از او استفاده کردم و در گروه من قرار داشت. اشعار او را در صفحه مجازی ام منتشر کردم و بازخوردهای زیادی از آن گرفتم.
این شاعر و داور برنامه تلویزیونی «سرزمین شعر» گفت: بیش از صد هزار نفر از این صفحه من بازدید کردند و شعر این شاعر حدود ۱۰ میلیون نفر بازدیدکننده داشت. خیلیها برای ما نوشتند که با این شعر زندگی کردند و حتی به گریه افتادند. میتوانم بگویم سرزمین شعر برنامه خوبی بود و میتواند بهتر هم شود.
برنامه «سرزمین شعر» در ادامه هجدهمین جشنواره بین المللی شعر فجر از ۲۶ اسفند پارسال در قالب مسابقه شعر به روی آنتن شبکه چهارم سیما رفت و فرصتی شد برای شنیدن اشعار جشنواره و انتخاب شاعران برتر بود. در قسمت اول این برنامه غزلی از موسی عصمتی درباره پدر و کارگران معدنعلاوه بر اینکه حضار برنامه را تحت تاثیر قرار داد، با اقبال عمومی هم همراه شد.
(پدر)
پدرم را خدا بیامرزد، مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را، کارگر بود، اهل معدن بود
از میان زغالها در کوه، عصرها رو سفید برمیگشت
سربلند از نبرد با صخره، او که خود قلهای فروتن بود
پا به پای زغالها میسوخت! سرخ میشد، دوباره کُک میشد
کورهای بود شعلهور در خود، کورهای که همیشه روشن بود
بارهایی که نانش آجر شد، از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش، یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود
از دل کوههای پابرجا، از درون مخوف تونلها
هفت خوان را گذشت و نان آورد، پدرم که خودش تهمتن بود
پدرم مثل واگنی خسته، از سرازیر ریل خارج شد
بی خبر رفت او که چندی بود، در هوای غریب رفتن بود
مردِ دشت و پرنده و باران، مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد، کارگر بود، اهل معدن بود
منبع: صداوسیما
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیات